محققين و متخصصين بر اين باورند كه با استفاده از انرژي هاي پاك نظير انرژي خورشيدي، بادي، زمين گرمايي و غيره بجاي انرژي هاي حاصل از سوخت هاي فسيلي از آلودگي هاي زيست محيطي و خطرات مترتب بر آن جلوگيري خواهد شد.
در اين تحقيق تلاش شده است تا اطلاعات مختصر ولي كافي از سه انرژي مهم نو نظير انرژي خورشيدي ، بادي و زمين گرمايي جهت بهره برداري بيشتر ارائه گردد .
الف ) انرژي خورشيدي :
مقدمه :
خورشيد نه تنها خود منبع عظيم انرژي است، بلكه سرآغاز حيات و منشأ تمام انرژي هاي ديگر است. طبق برآوردهاي علمي در حدود 6000 ميليون سال از تولد اين گوي آتشين مي گذرد و در هر ثانيه 2/4 ميليون تن از جرم خورشيد به انرژي تبديل مي شود. با توجه به وزن خورشيد كه حدود 333 هزار برابر وزن زمين است. اين كره نوراني را مي توان بعنوان منبع عظيم انرژي تا 5 ميليارد سال آينده به حساب آورد.
خورشيد از گازهايي نظير هيدروژن ( 8/86 درصد ) ، هليوم ( 3 درصد ) و 63 عنصر ديگر كه مهمترين آنها اكسيژن _ كربن_ نئون و نيتروژن است تشكيل شده است. ميزان دما در مركز خورشيد حدود 10 تا 14 ميليون درجه سانتيگراد مي باشد. زمينه در فاصله 1150 ميليون كيلومتري خورشيد واقع است و 8 دقيقه و 18 ثانيه طول مي كشد تا نور خورشيد به زمين برسد.
در عصر حاضر از انرژي خورشيدي توسط سيستم هاي مختلف براي مقاصد مختلف استفاده مي شود كه عبارتند از :
- استفاده از انرژي حرارتي خورشيدي براي مصارف خانگي، صنعتي و نيروگاهي
- تبديل مستقيم پرتوهاي خورشيد به الكتريسته بوسيله تجهيزاتي به نام فتو ولتائيك.
بخش انرژي هاي حرارتي خورشيدي خود به دو گروه نيروگاهي و غير نيروگاهي تقسيم مي شود.
كاربردهاي نيروگاهي :
تأسيساتي كه با استفاده از آنها انرژي جذب شده حرارتي خورشيد به الكتريسيته تبديل مي شود نيروگاه حرارتي خورشيدي ناميده مي شود. اين نوع نيروگاه خود داراي انواع متفاوتي مثل شلجمي بشقابي، شلجمي باز و دريافت كننده مركزي ( آينه هاي بزرگ ) مي باشد.
مزاياي نيروگاههاي خورشيدي :
نيروگاههاي خورشيدي كه انرژي خورشيد را به برق تبديل مي كنند اميد است در آينده با مزاياي قاطعي كه در برابر نيروگاههاي فسيلي و اتمي دارند بخصوص اينكه سازگار با محيط زيست مي باشند، مشكل برق بخصوص در دوران اتمام ذخاير نفت و گاز را حل نمايند. بكارگيري نيروگاههاي خورشيدي آينده اي پر ثمر و زمينه اي گسترده را براي كمك به خودكفايي و قطع وابستگي كشور به صادرات نفت فراهم خواهد كرد.
مهمترين مزاياي اين نيروگاه عبارتند از :
كاربرد هاي غير نيروگاهي :
كاربرد غير نيروگاهي از انرژي حرارتي خورشيد شامل موارد متعددي مي باشد كه اهم آنها عبارتند از :
ايثار و جانبازي، راز و رمز تعالي حضرت عباس (ع):
با توجه به رواياتي كه در شان حضرت عباس (ع) از ائمه عليهم السلام رسيده و در آن به ايثار و فداكاري در راه امام خويش تصريح شده است، به روشني، فضيلت و مقام آن بزرگوار آشكار مي شود. حضرت عباس (ع) فرزند كسي است كه آيه ( و من الناس يشري نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودماني است كه اسوه ايثار و از خودگذشتگي بودند و سوره هل اتي، در شان ايثار ايشان نازل شده است.
فداكاري، ايثار و جانبازي در اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ به طوري كه اميرمومنان در جايي ايثار را برترين فضيلت اخلاقي مي داند.
در جايي ديگر، علي (ع) ايثار را بالاترين عبادت معرفي مي نمايد و در روايتي ديگر غايت و هدف تمام مكارم اخلاقي را ايثار و از خودگذشتگي مي داند.
علي (ع) در قسمتي از نامه خود به حارث همداني مي فرمايد: بدان كه برترين مومنان كسي است كه در گذشتن از جان و خانواده و مال خويش از ديگر مومنان برتر باشد.
حال در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه، مگر ساير شهيدان از جان خود نگذشتند، پس چه چيزي حضرت عباس را از ساير شهيدان متمايز مي سازد؟
جواب اين است كه معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهيدان والاتر و اطاعتش از امام خويش، كاملتر بود. براساس ديدگاه اسلام و مكتب اهل بيت (ع) آنچه اعمال نيك را از يكديگر متمايز مي سازد و ارزش اعمال را متفاوت مي كند، همان معرفت و بينش و نيت شخص است و كلام پيامبر اسلام (ص) كه فرمود:
(ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين) شايد ناظر به اين معنا باشد.
در ضمن رواياتي كه در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهاي گوناگون و متفاوت نقل شده، به اين دليل است كه ثواب يا عذاب يك عمل معين، با توجه به معرفت و نيت عامل آن متفاوت مي شود. به عنوان مثال، ثواب زيارت امام رضا (ع) در روايتهاي معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضي روايات تصريح شده كه اين تفاوت ثواب، به دليل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آري حضرت عباس (ع) با كمال معرفت در راه دين و امام خويش جانبازي نمود و مراحل كمال و تعالي را طي كرد
القاب تابناك حضرت ابوالفضل العباس (ع)
1. قمر بنىهاشم
بهره مندى بسيار عباس از جمال و جلال و سيماى سپيد و زيبا و سيرت سبز و نورانى، زمينه ساز اين لقب است.
2. باب الحوائج
كريمى از دودمان كريمان كه چون حاجتمندى سوى او روى كند، خواسته هايش را برآورده مىسازد.
3. طيار
بيانگر مقام و عظمت حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.
4. الشهيد
شهادت، كه نشان نمايان ابوالفضل(ع) است و در چهره حيات او درخشندگى بسيار دارد، زمينه ساز اين لقب است
5.سقا
دلاورى عباس در صحنه هاى حيرت آور آبرسانى به تشنگان، سبب اين لقب شد.
6. عبد صالح
لقبى كه حضرت صادق(ع) در زيارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:
السلام عليك ايها العبد الصالح.� سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.
7. سپه سالار
صاحب لواء يا سپه سالار لقب بزرگترين شخصيت نظامى است و عباس در روز عاشورا اين لقب را از آن خود ساخت.
8. پرچمدار و علمدار
يادآور دلاوى و حفظ لشكر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) اين لقب را برايش به ارمغان آورد.
9. ابوقربه (صاحب مشك)، عميد (ياور دين خدا)، سفير (نماينده حجت خدا)، صابر (شكيبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات ديگران) و ... از ديگر لقبهاى ابوالفضل است.
شمشیر مهدی ، سیف الله و سیف الله المنتقم است . شمشیری است خدائی ، شمشیری است انتقام گیرنده از ستمگران و مستکبران . شمشیر مهدی شمشیر انتقام از همه جانیان در طول تاریخ است . درندگان متمدن آدمکش را می کشد ، اما بر سر ضعیفان و مستضعفان رحمت می بارد و آنها را می نوازد . روزگار موعظه و نصیحت در زمان او دیگر نیست . پیامبران و امامان و اولیاء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسیاری از مردم نشنیدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولیاء حق را زهر خوراندند و کشتند . اما در زمان حضرت مهدی باید از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ( ع ) آن قدر از ستمگران را بکشد که بعضی گویند : این مرد از آل محمد ( ص ) نیست . اما او از آل محمد ( ص ) است یعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانیت است . از روایات شگفت انگیزی که در مورد حضرت مهدی ( ع ) آمده است ، خبری است که از حضرت امام محمد باقر ( ع ) نقل شده و مربوط است به 1290سال قبل . در این روایت حضرت باقر ( ع ) می گویند : " مهدی ، بر مرکبهای پر صدایی ، که آتش و نور در آنها تعبیه شده است ، سوار می شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر می کند " . و نیز در روایت امام محمد باقر ( ع ) گفته شده است که بیشتر آسمانها ، آباد و محل سکونت است . البته این آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه طاهرین ( ع ) استفاده می شود ، ربطی به آسمان شناسی یونانی و هیئت بطلمیوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی یونانی ، محدود بودن فلک ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بیشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنین مطالبی از طرف پیامبر اکرم ( ص ) و امام باقر ( ع ) جز از راه ارتباط با عالم غیب و علم خدائی امکان نداشته است .
محل زندگی حضرت صاحب الزمان (عج) کجاست ؟
جواب: قبل از جواب ، لازم است این نکته بیان شود که آیا منظور از غیبت حضرت حجت (ع) غیبت شخصى است، یعنى آن حضرت به گونهاى زندگى مىکند، هیچ گاه با مردم در تماس نیست و امکان ندارد کسى مکان ایشان را پیدا کند یا اینکه منظور از غیبت امام، غیبت عنوانى است، بدین معنا که حضرت با مردم حشر و نشر دارد با آنان زندگى مىکند لکن به گونه ناشناس، او مردم را مىشناسد ولى مردم ایشان را نمىشناسند. در عین حال مکانى را براى سکونت برگزیده است.
روایاتى که در این مورد وجود دارد چند دسته است .
1. برخى از روایات محل خاصى را تعیین نمىکند و جایگاه آن حضرت را در بیابانها و کوهها معرفى مىکند.
که از آن جمله حدیثى است که امام (ع) به پسر مهزیار مىفرماید: «. پدرم امام حسن (ع) از من پیمان گرفت. و فرمان داد که براى سکونت کوههاى سخت و سرزمینهاى خشک و دور دست را برگزینیم»، (کتاب الغیبه شیخ طوسى صفحه 266 نقل از کتاب چشم به راه مهدى (ع) جمعى از نویسندگان حوزه، ص 350).
2. دستهاى روایات است که منطقه خاصى را به عنوان محل سکونت آن حضرت نام مىبرند.
الف: مدینه طیبه «ابى بصیر مىگوید از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود: صاحب الزمان را عزلت و غیبتى است. که خوب جایگاهى است مدینه طیبه» ب: کوه رضوى در بعضى از روایات جایگاه آنحضرت را در غیبت صغرى و کبرى کوه رضوى دانسته است.
ج: کوه ذى طوى (جائى است در پیرامون مکه) .
3. در بعضى از روایات براى آن حضرت جایگاه خاصى را نام نمىبرد، ولى وى را به عنوان فردى که با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگى مىکند معرفى مىنماید.
بنابراین بین این روایات تضاد و تنافى نیست و نام بردن مکان خاص با زندگى به شکل ناشناس قابل جمع است و در حال ضرورت و نیاز امرى است طبیعى و موافق با اصل تقیه.
انتظار فرج
l رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم):
«طوبى للصابرین فى غیبته، طوبى للمقیمین على محبته».
ینابیع المودة، ج 3، ص 101.
خوشا به حال صبر کنندگان در ایام غیبتش، خوشا به حال پایداران بر دوستى و محبتش.
l امیرالمؤمنین (علیه السلام):
«انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج … والمنتظر للفرج کالمتشحط بدمه فى سبیل الله».
بحارالانوار، ج 52، ص 123.
انتظار فرج بکشید و از رحمت خدا ناامید نگردید، زیرا محبوبترین اعمال نزد خداى عزوجل، انتظار فرج است. و همانا منتظران فرج مانند شهیدانى هستند که در راه خدا، در خون خود مى غلتند.
l امام حسین (علیه السلام):
«… اما ان الصابر فى غیبته على الاذى والتکذیب، بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله».
اعلام الورى، ص 384.
… به تحقیق که صبرکنندگان در غیبتش بر اذیت ها و تکذیب ها، مانند مجاهدان با شمشیر در سپاه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)هستند.
l امام زین العابدین (علیه السلام):
«من ثبت على ولایتنا فى غیبة قائمنا، اعطاه الله أجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد».
کشف الغمه، ج 3، ص 312.
هر که در دوران غیبت قائم ما، بر ولایت ما ثابت قدم باشد، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهداى بدر و احد را به او عطا مى فرماید.
l امام صادق (علیه السلام):
«المنتظر للثانى عشر کالشاهر سیفه بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله یذب عنه».
غیبت نعمانى، ص 41.
کسى که منتظر امام دوازدهم است مانند کسى است که در کنار رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و براى دفاع از آن حضرت شمشیر مى زند.
l امام موسى کاظم (علیه السلام):
«طوبى لشیعتنا المتمسکین بحبّنا فى غیبة قائمنا، الثابتین على موالاتنا والبراءة من اعدائنا، اولئک منّا و نحن منهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة، طوبى لهم ثم طوبى لهم، هم والله معنا فى درجتنا یوم القیامة».
الزام الناصب، ص 68.
خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از دشمنان ما پایدار ماندند، آنها از ماو ما از آنهائیم. و همانا آنان امامت ما را پذیرفتند، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم. خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در کنار ما در روز قیامت اند.
بدان، که رعیت را صنفهایی است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح نشود و ازیکدیگر بینیاز نباشند.صنفی از ایشان لشکرهای خدایاند و صنفی، دبیران خاصیا عام و صنفی قاضیان عدالت گسترند و صنفی، کارگزاراناند که باید در کار خودانصاف و مدارا را به کار دارند و صنفی جزیه دهندگان و خراجگزارانند، چه ذمی وچه مسلمان و صنفی بازرگاناناند و صنعتگران و صنفی فرودین که حاجتمندان ومستمندان باشند.هر یک را خداوند سهمی معین کرده و میزان آن را در کتاب خود وسنت پیامبرش(صلی الله علیه و آله)بیان فرموده و دستوری داده که در نزد مانگهداری میشود.
اما لشکرها، به فرمان خدا دژهای استوار رعیتاند و زینت والیان.دین به آنهاعزت یابد و راهها به آنها امن گردد و کار رعیت جز به آنها استقامت نپذیرد.و کارلشکر سامان نیابد، جز به خراجی که خداوند برای ایشان مقرر داشته تا در جهاد بادشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان آوردن کارهای خویش اعتماد کنند و نیازهایشان را برآورد.این دو صنف، برپای نمانند مگر به صنف سوم که قاضیان وکارگزاران و دبیراناند، اینان عقدها و معاهدهها را میبندند و منافع حکومت را گردمیآورند و در هر کار، چه خصوصی و چه عمومی، به آنها متکی توان بود. و اینها کهبرشمردم، استوار نمانند مگر به بازرگانان و صنعتگران که گردهم میآیند و تا سودیحاصل کنند، بازارها را برپای میدارند و به کارهایی که دیگران در انجام دادن آنهاناتواناند امور رعیت را سامان میدهند.آنگاه، صنف فرودین، یعنی نیازمندان ومسکیناناند و سزاوار است که والی آنان را به بخشش خود بنوازد و یاریشان کند.درنزد خداوند، برای هر یک از این اصناف، گشایشی است.و هر یک را بر والی حقیاست، آن قدر که حال او نیکو دارد و کارش را به صلاح آورد.و والی از عهده آنچهخدا بر او مقرر داشته، بر نیاید مگر، به کوشش و یاری خواستن از خدای و ملزمساختن خویش به اجرای حق و شکیبایی ورزیدن در کارها، خواه بر او دشوار آید یاآسان نماید.
آنگاه از لشکریان خود آن را که در نظرت نیکخواهترین آنها به خدا و پیامبر اوو امام توست، به کار برگمار.اینان باید پاکدامنترین و شکیباترین افراد سپاه باشند، دیر خشمناک شوند و چون از آنها پوزش خواهند، آرامش یابند.به ناتوانان، مهربانو بر زورمندان، سختگیر باشند. درشتیشان به ستم بر نینگیرد و نرمیشان برجایننشاند.آنگاه به مردم صاحب حسب و خوشنام بپیوند، از خاندانهای صالح کهسابقهای نیکو دارند و نیز پیوند خود با سلحشوران و دلیران و سخاوتمندانو جوانمردان استوار نمای، زیرا اینان مجموعههای کرماند و شاخههای احسان وخوبی.آنگاه به کارهایشان آنچنان بپرداز که پدر و مادر به کار فرزند خویشمیپردازند.اگر کاری کردهای که سبب نیرومندی آنها شده است، نباید در نظرت بزرگآید و نیز نباید لطف و احسان تو در حق آنان هر چند خرد باشد، در نظرت اندکجلوه کند.زیرا لطف و احسان تو سبب میشود که نصیحتخود از تو دریغ ندارند وبه تو حسن ظن یابند.نباید بدین بهانه، که به کارهای بزرگ میپردازی، از کارهای کوچکشان غافل مانی، زیرا الطاف کوچک را جایی است که از آن بهرهمند میشوندو توجه به کارهای بزرگ را هم جایی است که از آن بینیاز نخواهند بود.